به امید بهار..

این وبلاگ له اظلاع رسانی اخرین اخبار و تحلیل های حامیان گفتمان بهار خواهد پرداخت
لطفا با لینک وبلاگ ما را در گسترش حرکت خود یاری دهید

آخرین مطالب

رقابتی که پیروز میدان آن، سکاندار چهار ساله بزرگ‌ترین دستگاه اجرایی کشور یعنی قوه مجریه می‌شود.
پس از پایان مهلت قانونی شورای نگهبان برای بررسی صلاحیت ثبت‌نام‌کنندگان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، از بین 686 کاندیدای ثبت‌نام شده، صلاحیت هشت چهره به ترتیب غلامعلی حدادعادل، سعید جلیلی، محسن رضایی، حسن روحانی، محمدرضا عارف، محمدباقر قالیباف، علی اکبر ولایتی و محمد غرضی احراز شد.
حذف یک سلیقه
بعد از اعلام اسامی افرادی که صلاحیت آنها احراز شده بود از رسانه ملی، حذف کاندیدای جریان حامی دولت شایعات روزهای گذشته را تایید کرد و نشان داد که شورای نگهبان همان گونه که سخنگوی آن در برنامه زنده تلویزیونی تاکید کرد، علی‌رغم تاکید رهبر معظم انقلاب مبنی بر حضور همه سلایق، توجهی به سلایق ندارد و بر اساس نظر خود عمل می‌کند.

اصلاح‌طلبان
از جریان اصلاحات محمدرضا عارف و حسن روحانی احراز صلاحیت شدند، اگرچه حسن روحانی قبلاً گفته بود که مستقل به صحنه آمده اما قرابت وی به‌ هاشمی رفسنجانی، وی را حتی گزینه جدی‌تر اصلاح‌طلبان می‌کند تا جایی که برخی گمانه‌زنی‌ها از انصراف عارف در روزهای نزدیک به انتخابات و بعد از استفاده از زمان تبلیغات تلویزیونی به نفع حسن روحانی خبر می‌دهند.

اصولگرایان
از جریان موسوم به اصولگرایان غلامعلی حدادعادل، محمدباقر قالیباف، علی اکبر ولایتی و سعید جلیلی احراز صلاحیت شده‌اند که گمانه‌زنی‌ها از کناره‌گیری حدادعادل و ولایتی به نفع جلیلی خبر می‌دهند.

2 نامزد مستقل
در همین حال محسن رضایی و محمد غرضی هم احراز صلاحیت شده‌اند که از آنها به عنوان کاندیدای مستقل یاد می‌شود هر چند که محسن رضایی سال‌ها است دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و محمد غرضی هم وزیر دولت ‌هاشمی بوده است.

  • پویش الهام

به گزارش برنا، به جز «ابوالحسن بنی صدر» که از سوی مجلس شورای اسلامی و با حکم امام خمینی(ره) از مقام ریاست جمهوری عزل شد و «محمدعلی رجایی» که یک ماه پس از ریاست جمهوری اش در انفجار دفتر نخست وزیری به شهادت رسید، سایر روسای جمهور ایران دو دوره کامل بر مسند ریاست جمهوری نشستند. حضرت آیت الله خامنه ای، آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی، حجت الاسلام سید محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد، هریک 8 سال یعنی دو دوره متوالی به عنوان رئیس جمهور منتخب ملت ایران برگزیده شدند و پس از آن به دلیل محدودیت قانونی جای خود را به نفر بعدی دادند.
اما پس از پایان دوره هر رئیس جمهور و هنگام رقابت انتخاباتی برای پیروزی در انتخابات جدید، معمولا چهره های نزدیک به دولت وقت به عنوان نماینده غیررسمی ان دولت و البته با سیاست هایی در راستای دولت وقت، پا به عرصه رقابت می گذاشتند. مروری بر دوره های مختلف ریاست جمهوری اسلامی ایران این بررسی را دقیق تر خواهد کرد:

دوره پنجم: هاشمی رفسنجانی
6 مرداد سال 68 و در شرایطی که کمتر از 50 روز از رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران می گذشت، انتخابات پنجمین دوره ریاست جمهوری در ایران برگزار شد. این در شرایطی بود که مجلس خبرگان، حضرت آیت الله خامنه ای را به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران برگزید و اکبرهاشمی رفسنجانی که نزدیک ترین فرد به امام (ره) و رهبری بود، در یک رقابت دوجانبه با «دکتر عباس شیبانی» و البته با اختلافی فاحش با کسب 94 دردصد آرا به عنوان رئیس جمهور ایران برگزیده شد. شورای نگهبان در این دوره از میان 79 نامزد ثبت نام کرده در این انتخابات، تنها دو کاندیدای نهایی را تایید صلاحیت کرد تا پنجمین دوره انتخابات ریاست جمهوری این گونه به سرانجام برسد.

دوره هفتم: علی اکبر ناطق نوری
دوم خرداد سال 1376، انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری برگزار شد. این در شرایطی بود که با پایان یافتن دوره 8 ساله ریاست جمهوری آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی، چهره های تازه نفس پا به عرصه رقابت گذاشتند. از میان 4 کاندیدای تایید صلاحیت شده در این دوره، «علی اکبر ناطق نوری» مواضع و رویکردهای نزدیک تری به رئیس جمهور وقت داشت. ناطق نوری که از ریاست مجلس شورای اسلامی به رقابت انتخاباتی ریاست جمهوری رسیده بود، در بین 3 کاندیدای دیگر یعنی حجت الاسلام سید محمد خاتمی، حجت الاسلام محمد محمدی ری شهری و مرحوم دکتر رضا زواره ای، به رقابت پرداخت تا نماینده طیف نزدیک به دولت وقت در انتخابات دوره هفتم باشد. ناطق نوری در بخش از خاطراتش درباره رقابت انتخاباتی سال 76 گفته است:«مردم احساس می کردند چون بنده از آقای هاشمی رفسنجانی حمایت می کنم پس من هم همان راه را ادامه خواهم داد.دوستان ما به آقای هاشمی انتقاد زیادی می کردند و به ایشان هم می گفتند. البته من از آقای هاشمی و دولت ایشان در مجلس، چه برای لوایح و چه برای کابینه و همچنین از خود شخص آقای هاشمی هم -چون مورد حمله و هجمه بود- مفصل دفاع می کردم.»

دوره نهم: مصطفی معین
وقتی دوره قانونی ریاست جمهوری حجت الاسلام سید محمد خاتمی به پایان رسید، یکی از وزیران کابینه او پا به عرصه رقابت انتخاباتی گذاشت.»دکتر مصطفی معین» که وزیر علوم در کابینه خاتمی بود، با شعارهای نزدیک به طیف حاکم بر دولت به رقابت های انتخاباتی وارد شد. معین البته ابتدا از سوی شورای نگهبان، رد صلاحیت شده بود. اما به همراه محسن مهرعلیزاده و با حکم حکومتی رهبر انقلاب به رقابت انتخاباتی برگشت. معین که نماینده طیف اصلاح طلبان در رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری دوره دهم بود، در کنار کاندیداهایی همچون محمود احمدی نژاد، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف، مهدی کروبی و محسن مهرعلیزاده به رقابت پرداخت و نزدیک ترین کاندیدا به دولت وقت بود.

دوره یازدهم : کاندیداهای رد صلاحیت شده دولتی
با شروع ثبت نام نامزدها در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری، نامزدهای مختلف با سلیقه های سیاسی گوناگون وارد میدان رقابت برای کسب رای مردم شدند. از طیف نزدیکان به دولت نیز افرادی همچون علی اکبر جوانفکر(مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور) ، محمدرضا رحیمی (معاون اول رئیس جمهور) و صادق خلیلیان(وزیر جهاد کشاورزی) ثبت نام کردند. ثبت نامی که البته در آخرین دقایق مهلت قانونی ثبت نام نامزدها با ورود معروف چهره جنجالی دولت، کاملا به حاشیه رفت. رئیس جمهور در روزی که اصرار داشت از مقام حقوقی ریاست جمهوری، مرخصی یک روزه گرفته است ، در قامت یک فرد حقیقی دست در دست نزدیک ترین یار خود پا به ستاد انتخابات وزارت کشور گذاشت تا حمایت رسمی، علنی و البته جنجالی خود را از کاندیداتوری «اسفندیار رحیم مشایی» اعلام کند. بالابردن دست مشایی جلوی دوربین ها، در دست گرفتن شناسنامه او و نشان دادن به دوربین ها و بیان جمله هایی همچون «احمدی نژاد همان مشایی است و مشایی همان احمدی نژاد» سبب شد تا همه کاندیداهای دیگر دولتی به نفع اسفندیار رحیم مشایی کناره گیری کنند.
با این حال، پس از بررسی شورای نگهبان مشخص شد که کاندیدای مورد حمایت دولت و شخص رئیس جمهور، فاقد صلاحیت لازم برای تصدی پست ریاست جمهوری است و صلاحیت رحیم مشایی برای انتخابات ریاست جمهوری زد شد.
با این اتفاق، دولت احمدی نژاد تنها دولت تاریخ جمهوری اسلامی ایران است که صلاحیتش برای شرکت در رقابت انتخاباتی ریاست جمهوری احراز نشده و کاندیدای دولت فعلی، فاقد حداقل های لازم ازنظر شورای نگهبان برای ریاست جمهوری است.
آیا سرنوشت کاندیدای جنجالی مورد حمایت دولت دهم به گونه‌ای دیگر رقم خواهد خورد؟
منبع: مجله مهر

  • پویش الهام

عدم احراز صلاحیت مهندس اسفندیار رحیم مشایی به عنوان نامزد منتخب جریان حامیان دولت اسلامی و از طرف دیگر نوع گرایش نامزدهای تایید صلاحیت شده نشان دهند نکات ذیل می باشد:

۱- رد صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی نشان داد که تخریب ها و هوچیگری های رسانه ای و فضای ایجاد شده توسط رسانه ها دررد یا تایید صلاحیت ها چقدر مهم است و شورای نگهبان لزومی بر وجود پرونده ای که در دادگاه صالحه مورد بررسی قرار گرفته است برای رد صلاحیت ها نمی بیند

۲- رد صلاحیت اسفندیار رحیم مشائی نشان داد که حتی اگر احمدی نژاد هم کاندیدای ریاست جمهوری بود وی با مهر رد شورای نگهبان مواجه می شد چرا که ایشان مشائی را یعنی احمدی نژاد و احمدی نژاد را یعنی مشائی خواندنند

۳-رد صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی نشان داد که قدرت باندهای قدرت و ثروت درون ساختارها و نهادهای سیاسی کشور هنوز به شکل پر رنگی باقی بامنده است و در راه منافع خود حاضر به حذف رویش های بزرگ انقلاب اسلامی هستند

۴- تایید صلاحیت روحانی از نزدیگان هاشمی رفسنجانی نشان داد که گفتمان کارگزاران انحرافی نیست، و می تواند کاندیدای خود را داشته باشد

۵-تایید صلاحیت عارف نشان داد که هم می توان در انتخابات مجلس هشتم بخاطر رد صلاحیت آنچه اصلاح طلبان مومن می خواندش از کاندیداتوری نمایندگی مجلس انصراف داد و آن را “پیامی به نظام در تقبیح این کارش دانست” و تایید شواری نگهبان را گرفت، از طرفی تایید صلاحیت عارف نشان داد می توان هنوز دوستدار خاتمی بود و او را اصلح دانست و از طرفی مورد قبول جنتی و دوستانش بود

۶-تایید صلاحیت محسن رضایی نشان داد هم می توان معترض به رای مردم بود و همراه با مخدوش کنندگان رای مردم و هم مود تایید نگهبانان قانون

۷-تایید صلاحیت قالیباف هم نشان داد که تکنوکرات بودن اساسا گفتمان انحرافی نیست

۸- تایید صلاحیت جلیلی و رد صلاحیت لنکرانی نشان داد که می توان سابقه اجرائی نداشت و حز ب اللهی آفتاب مهتاب ندیده و هم این وری و هم اون وری بود و مورد تایید جنتی و شواری نگهبان بود

۹-تایید صلاحیت همه اعضای ائتلاف موسوم به ۲+۱، رد صلاحیت نامزد جبهه پایداری و رد صلاحیت نامزد گفتمان بهاری سوم تیر نشان از حضور همه سلایق در انتخابات آینده را دارد!

سال حماسه سیاسی پیشاپیش تسلیت!

http://3tir84.ir/پرچم


  • پویش الهام

بنی صدر د پاسخ فرناز قاضی زاده مجری بی بی سی فارسی مبنی بر اینکه در ایران برخی دوره ریاست جمهوری شما را به دوره دولت آقای احمدی نژاد شبیه می دانند، آیا این را قبول دارید. تاکید کرد: "به هیچ وجه این نظریه را قبول ندارم چراکه من به عنوان نخستین رئیس جمهور تاریخ نظام جمهوری اسلامی و در عین حال تنها کسی هستم که با بسیاری از بی قانونی ها برخورد کردم و جلوی بسیاری ایستادگی کردم اما از نظر من کارهای آقای احمدی نژاد عدم اجرای قانون است و او را مجرم می دانم."

  • پویش الهام

یادداشت خواندنی پیش رو از احمد مقیمی در سایت نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه پیام نور اصفهان انتشار یافته و به دلیل اهمیت، شبکه ایران آن را تقدیم خوانندگان محترم می نماید:

و خدا انسان را خلق کرد
و به او اختیار داد
و انسان قدرت انتخاب پیدا کرد
و او با این قدرت انتخاب همواره در انتخاب بین جبهه حق یا باطل قرار می گیرد
و این نبرد حق و باطل بر اساس شرایط زمان و قرار گرفتن در آستانه ی آخرالزمان گونه های مختلفی به خود می گیرد
نوشتار پیش رو سیری از نبرد حق و باطل در طول تاریخ می باشد.

نبرد اول: (کفر علیه دین)

در این قسم از نبرد که امروزه کم رنگ ترین آن به شمار می رود و شکل موزه ای به خود گرفته است، نبرد کفر علیه دین است که در مسیر تاریخی خود جبهه حق (دین) یک سو و جبهه باطل (کفر) هم ازسویی دیگر بی هیچ ملاحظه ای قد علم کرده و در مقابل هم ایستاده اند.

قابیل ها، فرعون ها، نمرودها،قارون ها و... ائمه کفر یک طرف ندای انا ربکم الاعلی سر می دهند و هابیل ها، موسی ها، عیسی ها،ابراهیم ها، و... ائمه ایمان در طرف دیگر عصا به دست کنار نیل ادعاها و خدایان دروغین و تبر به دست پای شکستن بت های زر و زور و تزویر ایستاده اند. همه ی ماهیت حق و باطل و صف آرایی آن بی هیچ پرده و پروایی بر همگان روشن و معرفی جبهه حق و باطل از پیچیدگی خاصی برخوردار نیست.

اما آنچه که باید گفت و شنید این است که با انزوای جامعه شرک و کفر و عدم توان رویارویی مستقیم و بی پروا با دین و با تعمیق و گسترش جریان توحید و عدالت و به ثمر نشستن مجاهدت های انبیاء و رسولان الهی و محوریت دین (خاصه دین مبین اسلام) جبهه کفر بر آن شد که با پوشاندن لباسی حق نما (دین) به قامت کفرش، نبرد را وارد عرصه ی جدیدی نماید و شما این آیه را به خاطر بسپارید ولا تلبسوا الحق بالباطل (بقره42)

نبرد دوم: ( دین علیه دین)

در نبرد دوم یکسو جبهه حق با همان حقیقت زلال در پایگاهی پایدار به نام دین حنیف ایستاده و در سوی دیگر کفر و باطلی که حالا دیگر لباسی از دین به تن کرده و طاقت رویارویی با اسلام –این دین کامل- را ندارد، قد علم کرده است.

جبهه ی کفر دیگر نمی تواند با بت و بت خانه و قلدری هایی فرعون گونه و نمرودوار به جنگ جریان توحید و عدالتی که پیروز میدان است، بیاید... باید چه کند؟

ازبین ادیان پیش تر از اسلام که دیگر نه پیامبری، نه امامی، نه کتابی و نه ادعایی در مقابله ی با جبهه کفر و باطل دارند، یکی را برای علم کردن در مقابل اسلام برگزیند مانند مسیحیت!

نبرد دین علیه دین
دینی که یک پوسته و پوششی شده برای تمام کفرشان و البته این پایدار نیست.

مانند زوال کشیش و کلیسا، پایان خط تولید فیلم های هالیوود در اسلام ستیزی و اسلام هراسی.

نبرد سوم: (مذهب علیه مذهب)

با فراگیر شدن موج اسلام گرائی و ناکام شدن اسلام ستیزی و اسلام هراسی از سوی جبهه باطل و پاسخگو نبودن ادیانی مانند مسیحیت به جامع نیازهای بشری و توقف تاریخی آن، دیگر کلیسا و کنیسه قدرت مبارزه با مسجد را از دست داده و شنبه های یهود و یکشنبه های مسیحیت مغلوب جمعه های اسلام شده است.

سلام بر شهیدان، عالمان و مجاهدان راه خدا که حافظ اسلام راستین بوده و در وصف آنان آمده است که علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل.

حالا وقتش رسیده که جبهه کفر بر همان باطن باطل خود لباسی نوتر بپوشاند و از فرصت حضور و وجود مذاهب و فرقه های مختلف در بین مسلمانان نهایت بهره ی سوء را داشته باشد.

آنها خوب می دانند که مغز متفکر و موتور متحرک اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) شیعه ی اثنی عشری است.

وهر مذهب و فرقه ای و... غیر از شیعه می تواند لباس خوبی برای این نبرد باشد همه ی مذاهب استعداد مقابله با مذهب حقه ی شیعه را دارد به خصوص که اندیشه تأسیس و تجهیز فرقه های دست ساز جبهه باطل مانند وهابیت و بهائیت می تواند در این جنگ مذهبی و وجود اقوام مختلف در ام القرای جهان اسلام –ایران عزیز- در جنگ قومی نقش کلیدی داشته باشد.

همه چیز بر وفق مراد است دشمن سنتی ما انگلیس خبیث قدم به قدم جلو می رود اما یک اتفاق مبارک همه چیز را به یکباره برایشان جهنم می کند، انقلاب اسلامی ایران آن هم با یک شعار نورانی و ریشه دار در قرآن و بیان اهل بیت علیهم السلام به نام وحدت.

وحدتی که دیگر فقط به عنوان یک تاکتیک و استراتژی نیست بلکه ریشه در عقاید و باورهای اسلام ناب دارد و یک حقیقت ایدئولوژیک است.

وحدت جهان اسلام که در آن عقل و هوش دینی و سیاسی جای تعصب و روشهای سطحی و کورکورانه را گرفته و قلم ها و بیان منطقی به دور از تفزقه و اختلاف جای برخوردهای کوچه بازاری و عوامانه را پر می کند و روز یأس دشمن از نبرد سوم را جلو می اندازد و شکست را پیش چشمش به نمایش می گذارد.

به برکت انقلاب اسلامی و تدابیر حکیمانه ی امام راحل عظیم الشأن و امام خامنه ای عزیز شعار و شعور وحدت و ضرورت رعایت اسباب و لوازم آن به یک فرهنگ پیش رو در جامعه ی اسلامی درآمده تا جایی که دامنه ی آن در بیدار ی اسلامی به خوبی قابل رؤیت است.

و در این میان، امان از مقدس نماها و متحجرین سطحی نگر که هیزم بیار آتش تفرقه ای در جهان اسلام می شوند که دست استعمار و استکبار آن را برافروخته است.

والبته دشمن سالیانی است که این نبرد را (مذهب علیه مذهب) با امیدی بی رمق ادامه می دهد... اما ادامه می دهد.

نبرد چهارم: (شیعه علیه شیعه)

حال که اهمیت و محوریت شیعه در جهان اسلام شناخته شده و ایران ام القرای جهان اسلام و انقلاب اسلامی صادر و وحدت جهان اسلام به یک باور عمیق و رخداد غیر قابل انکار تبدیل شده است جبهه باطل بایستی که خاکریز نبرد خود را تغییر و لباس حق نمای دیگری را به قامت سراسر باطل خود بپوشاند.
و در این مرحله نوبت آزمون شگرف مغز متفکر و موتور متحرک جهان اسلام فرا می رسد شیعیانی از جنس ایستا و پویا.

شیعه ایستا: شیعه ای که تا اینجای مسیر را با جریان توحید و عدالت همراه بوده است ولی دچار توقف تاریخی شده! صدر اسلام را در صدر اسلام تعریف می کند! قیام تک نفره فاطمه ی زهرا ، سکوت امیرالمؤمنین و صلح امام مجتبی علیهم السلام را اتفاقاتی در بستر تاریخ می داند با کارکردی در زمان خودشان! امام حسین علیه السلام را شهید سال 61هجری و برای او تعریفی در این زمان جز روضه و عزاداری قائل نیست!

شیعه ی ایستا شیعه ایست که دین را در چارجوب عبادات( نماز، روزه، خمس،حج و...) خلاصه می کند و آن را امری شخصی دانسته و فهم حضور در مسائل سیاسی، اجتماعی را فهمی نادرست می پندارد و عینیت سیاست و دیانت را مهمل و شعار جدایی دین از سیاست را ملاحظه ی اول و آخر خود می داند.
و به بیان دیگر شیعه ی ایستا یعنی اسلام آمریکایی در مقابل اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله وسلم
شیعه ای که هیچ ضرری برای هیچ مستکبر و استعمار گری در تاریخ نداشته و ندارد.

شیعه ای که همه چیز را در صوم و صلواتش خلاصه می کند و برایش هیچ موضوع داخلی جهان اسلام از انقلاب وایران اسلامی گرفته تا فلسطین و غزه و یا موضوعات جامعه ی بشری نه این که برایش مهم نیست بلکه پرداختن به آن را خلاف و ضرر می داند و به اصلاح امور تا آمدن امام زمان علیه السلام اعتقادی ندارد...

سطح فهمش از فرج امام، فرج شخصی خودش می باشد- امام بیاید تا مشکلات خودش مرتفع گردد_ فرج مستضعفین و فرج اهل بیت علیهم السلام را نمی داند و نمی فهمد و اگر بداند هم شعاری بیش نیست چرا که نمی شود انسان منتظر امام زمان جهانی، حکومت جهانی باشد اما نسبت به معادلات و مقدمات جهانی آن بی تفاوت باشد؟!

و هرگاه با مبانی و نظرات اسلام در عرصه سیاسی اجتماعی روبه رو می شود و توان انکار را نداشته باشد، آن را به ظهور و آمدن امام زمان علیه السلام موکول و از وظایف امام غائب می داند...

اما شیعه ی پویا: در ضمن رد آنچه گفته شد، اعتقاد راسخ به عینیت سیاست و دیانت دارد، زمان شناسی را لازمه پویای شیعه در تمام عرصه ها می داند، جریان توحید و عدالت را یک جریان جاری دانسته و حرکت انبیاء و اوصیاء علیهم السلام در طول تاریخ را به هم پیوسته و در یک امتداد تعریف می کند، قیام حضرت زهرا، سکوت امیرالمؤمنین، صلح امام حسن علیهم السلام را عبرتی برای امروز دانسته و کربلا را با دو هویت حسینی و یزیدی همیشه در نبرد می بیند... کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.

تفاوت اساسی شیعه ی پویا و ایستا دراعتقاد و یا عدم اعتقاد به عینیت سیاست و دیانت است. آنچه که در نبرد چهارم به چشم می خورد ظهور و بروز جبهه باطل در کسوت شیعه ایست که به جدایی دین از سیاست قائل است، راهی که دشمن برای نبرد با جریان توحید و عدالت برگزیده و مع الاسف باید این را از مؤثرترین نبردها تا کنون یاد کرد.

آیا تا به حال به حکایت حربن یزید ریاحی اندیشیده اید؟ که وقتی در آستانه ی کوفه –منزل شراف- راه بر حسین بن علی علیه السلام بست و در کوه ذوحسم با امام علیه السلام روبه رو و بر امام سخت گرفت تا کاروان در کربلا منزل گزید و همین حر وقتی که صدای اذان بالا رفت و امام به نماز ایستاد برای نماز جماعت به امام اقتدا کرد!!!

جناب حربن یزید ریاحی اگر شما حسین بن علی علیه السلام را قبول داری پس چرا راه را بر او بسته ای؟ و اگر او را قبول نداری پس چرا پشت سرش به نماز ایستاده ای؟!!

و چه نیکو پاسخ داده است سید شهیدان اهل قلم:
راه بر حسین بن علی بسته است به حکم سیاست و پشت سرش نماز گذارده به حکم دیانت و این است جدایی دین از سیاست و آن جنگ عقل و نفسی که در حر در گرفت همین فکر و اندیشه بود که آیا می شود با سیاست یزیدی دنیایش را آباد کند و با دیانت حسینی آخرتش را؟!

اما به خوبی فهمید و یافت که سیاست عین دیانت و دیانت عین سیاست است نمی شود سیاست عبیداللهی و دیانت اباعبداللهی باشد هر دو یکی است باید سیاست و دیانتش در یک اردوگاه رقم بخورد!! و جدایی ناپذیر است و او عاقبت بخیر شد.و...

وعجبا که عمر سعد هم در همین اندیشه بود هم می خواست حکومت ری را از دست ندهد، و هم دستش به خون حسین بن علی نرسد، او هم می خواست که سیاستش را از دیانتش جدا نگه دارد اما عینیت سیاست و دیانت حقیقت انکار ناپذیری است که در عرصه ی امتحان خود را نشان می دهد و او در این امتحان مردود تاریخ شد.

این آرمان (عینیت سیاست و دیانت) در عصرغیبت و آستانه ی ظهور با نظریه ی بلند و نورانی ولایت فقیه تضمین و تحقق می پذیرد، که با ولایت فقیه جبهه شرک، کفر، نفاق در حلقه ی حقد و کینه و تعصب محاصره و جبهه حق به امتحان و نبردی حساس تر فراخوانده می شود.

نبرد پنجم: (ولایت علیه ولایت)

این سخت ترین نبردی است که تاریخ تا به امروز به خود دیده است
والعاقبة للمتقین...

حال نوبت کسانی است که در جبهه حق هستند، از نبرد های پیشین با سرافرازی و سربلندی عبور کرده اند، شیعه ی پویایی که با اعتقاد به عینیت سیاست و دیانت و با محوریت ولایت فقیه تا به این جای راه رسیده است...
حالا آزمون کسانی است که خود را ولایتمدار می نامند و می دانند!

آزمون، آزمون مختار ها و مسلم های تاریخ است!!!

مختارها؟! مختار همان بزرگ مردی است که در قتال با قتله ی کربلا روحی تازه در کالبد شیعه ی شهید و شاهد و مشهود دمید، آن هم در خفقان بنی امیه...
و از اهل بیت علیهم السلام امتیازی بالا و جایگاهی والا گرفت و به همین سبب امید شفاعت و نجاتش را در آخرت وعده داده اند...
اما آنچه جناب مختار را مایه ی عبرت امروز ما می کند این است که مختار نگاهش به ولایت چگونه نگاهی است؟!

آیا مختار امام را امام من الله مفترض الطاعة می داند یا پذیرفتن بیعت کوفیان از جانب امام مجتبی علیه السلام را اشتباه و بی نتیجه می خواند؟!
یا منفعت زراعت بر زمین و کشتزارش را از یاری حسن بن علی علیه السلام در ساباط بیشتر می داند؟!

آیا در یاری مسلم بن عقیل وظیفه اش را انجام می دهد یا شمشیرش را برای روزی که پیروز میدان باشد در غلاف نگه می دارد؟!

آیا در قیام میثم تمار در زندان میثم را همراهی می کند یا در آن قیام نتیجه ای نمی بیند و باز منتظر میدانی می شود که نتیجه اش پیروزی باشد؟!
آیا در عین الورده و قیام توابین میدان عمل دارد یا آن را نوعی خودکشی و قیام بی نتیجه می داند؟!

براستی چه قدر نتیجه برای مختار مهم است؟؟!!
آن قدر مهم است تا جایی که عبدالله عمر را نزد یزید واسطه آزادی اش از زندان می نمایند!

برای مقابله با بنی امیه با آل زبیر همراه می شود! و...
مختار یک اصولگرای نتیجه گراست که بعضی اوقات هدفش وسیله را توجیه می کند و در کنار یا مقابل نظر امام رای و نظری قائل است.

می خواهید مختار را بشناسید باید مسلم را بفهمید.
مسلم، همو که وظیفه را مقدم بر نتیجه می داند خودرا مأمور به وظیفه ای می داند که از جانب امام برایش تعیین شده حتی اگر در انجام آن وظیفه به ظاهر و در دید عادی و مادی نتیجه ای نباشد( عمل به وظیفه به خودی خود موضوعیت دارد)
مسلم و همانندش میثم یک اصولگرای وظیفه گراست.

این جا ایران است؛ همه خود را ولایتمدار می دانند و می نامند. اما گاه نگاه سیاسی و گاه نگاه اعتقادی.

برخی ولایت فقیه را قبول دارند چون که قانون گفته، چون که خبرگان می گوید، چون که عقل می پذیرد، چون که مدیریت جوامع و عقل سیاسی برآن صحه می گذارد، چون که باید یکی حرف آخر را در مسایل و بحران ها بزند و...

باید گفت که در نگاه سیاسی ولی فقیه را یک کارشناس ارشد در مسایل، و خود را کمی پایین تر...می دانند و رهبررا با همان معنای سیاسی، مدیریتی و قانونی تعریف می کنند و با یک نگاه نتیجه گرایانه به امر و نهی ولی فقیه می نگرند.
و گاهی در این نگاه شوم سیاسی ولی فقیه را متعلق یه یک گروه یا جریان خاصی از امت اسلامی دانسته و نگاه حزبی و انحصاری به ولایت فقیه دارند.
این همان نگاه سیاسی است.

اما دانش آموختگان اسلام ناب فراتر از آنچه که گفته شد و مقدم بر همه ی اینها ولایت فقیه را قبول دارند چون که خدا گفته، چون که امام معصوم فرموده.
قبول دارند آنچنان که نماز و روزه و حج و جهاد و... را قبول دارند.

در نگاه اعتقادی ولی فقیه امام جامعه است و امر و نهی اش را باید وظیفه گرایانه نگریست و برای امام مفهومی جز اطاعت امت تصور نمی شود.

و این همان نگاه اعتقادی به ولایت فقیه است.

مقصود اینکه در نبرد پنجم دشمنانی که از نبردهای قبلی مأیوس و در آستانه ی اضمحلال هستند در لباس اصولگرایان نتیجه گرا (تکنوکرات) با نگاه سیاسی به ولایت فقیه خاکریز نبرد و دشمنی خود را به قلب جریان توحید و عدالت انتقال می دهند.

نبرد ششم (اقتدارگرایان علیه امام مقتدر)

نبرد پیش رو نبردی است که برای بیانش از خداوند تبارک و تعالی در استخدام کلمات یاری می طلبیم که مبادا به افراطی گری و انحراف و ... متهم شویم و بتوانیم اندیشه ی مان را در کرسی آزاداندیشی که از چین و چروک های پیشانی نورانی امام مان خوانده ایم بازگو کنیم.

امتحان سختی پیش رو است شیعه ی پویای معتقد به عینیت سیاست و دیانت با اعتقاد به ولایت فقیه با همان نگاه ناب اعتقادی ( درمقابل نگاه سیاسی به ولایت فقیه) به ایستگاه آخر رسیده است و آن این که معتقدان به ولایت فقیه را در یک میدان آزمون دیگری خواهیم دید
هزار نکته ی باریک تر از مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
در نگاه اعتقادی بر اساس مدارج و مراتب معرفتی و ایمانی و نوع تعریف و تبیین جایگاه رفیع ولایت فقیه و همچنین میدان های آزمونی مانند: حجاب معاصرت، مقهور شدن در فضای رسانه، اثرپذیری از جریانات سیاسی اجتماعی و ... می توان نبرد ششم را در دو جبهه با دوگونه از نگاه اعتقادی به ولایت فقیه، تقسیم کرد.

قبل از آنی که به اندیشه های گفتمانی این دو جبهه بپردازیم باید بگوییم: نظام مطلوب و مقصود ما، نظام امامت و امت است.
امت منهای امام در ضلالت و امام منهای امت در سختی و محنت به سر می برد.
و بدون تحقق نظام امامت و امت نمی توان جریان توحید و عدالت را به مقصد نهایی رساند.

و مهمترین آفت در این مرحله، حجاب و فاصله انداختن بین امام و امت است – چه حجاب ظلمانی و چه نورانی – اما چه باید کرد برخی خود را، جریان خود را و یا... را مستحق حضور در این میانه می دانند (میان امام و امت)

مدعی هستند که حرف های امام را فقط ما می فهمیم و بقیه هم باید فهم ما را حجت بدانند هر چند به خلاف حرف امام باشد !

از امام حرف بزنید اما حرف های امام را نه!
از آقا حرف بزنید اما حرف های آقا مفسر و مبین دارد و این مأموریت برای ماست!

آقا حرف های دیگری و مواضع دیگری غیر از حرف های صریح و روشن خود دارد که به برخی خواص می گوید...!

تعریف و تبیین ایشان از ولایت فقیه، ولی فقیه را به جایی می رساند که به تهمت ناروای دیکتاتوری و ... منتهی می شود!

و توصیفی از ولی فقیه ارائه می شود که خود ولی فقیه را رنج می دهد و به گلایه مندی وامی دارد!
نه این که آنچه می گویند درست نیست، بلکه کامل نیست!
هست اما همه اش نیست!

ولی فقیه را آنچنان که خود شناخته اند معرفی می کنند نه آنچنانی که هست!
کسی حق این که از امام بگوید را ندارد جز در چارچوب تعریف و تبیین ایشان!

به جهت کج فهمی و تعصب بی جا و تعریف نادرست از این واژه و مفهوم نورانی (ولایت فقیه) معتقدان راستین به ولایت فقیه به ضدیت و زاویه با ولایت متهم می شوند.
و ... و همه ی این ها با اعتقادی راسخ اما نه کامل صورت می پذیرد.

و در این هنگام اعتقاد به اقتدارگرایی اقتدار گرایان می انجامد.

و اما در سوی دیگر معتقدان به ولایت فقیه، ولی فقیه را نه علی زمان و نه حسین زمان، بلکه مسلم بن عقیل زمان می دانند.

نسبت او را به امام زمان علیه السلام نسبت مسلم بن عقیل به امام حسین علیه السلام تبیین می کنند.

معتقدند همان گونه که هزاران نامه ی آقا بیای کوفیان به مسلم بن عقیل امتحان شد هزاران ناله ی آقا بیای امروزمان به مسلم بن عقیل زمان امتحان می شود...
اگر کسی بیعت و تبعیت از مسلم را تاب نیاورد قطعا تاب و توان بیعت و تبعیت از امام زمانش را ندارد.

این جبهه و این اندیشه معتقد است هیچ چیز و هیچ کس نباید بین امام و امت فاصله بیاندازد و باز معتقد است امام از آن امت و امت از آن امام است. و نسبت مواضع غیر علنی و صریح را به امامش گناه کبیره می داند.

در این جبهه امام کسی است که امتش را تکریم می کند و خود را منهای امتش در رنج و محنت می بیند.
خودش را فدایی دین می شمرد و هزاران جان را با جان و دل فدایی خودش می کند.
و مطلقه بودن ولایت را دلالت بر انعطاف می داند و امامش را رئوف و مهربان به امتش می شناسد و ...

و در این هنگام اعتقاد به امام عزیز و مقتدر نمایان می شود.
و حالا دیگر با این امام عزیز، رئوف و مقتدر آقای ما فقط آقای چند میلیون نفر و یا هفتاد میلیون نفر نیست، آقای ما امام است، امام همه...

حالا دیگر خوب می فهمیم که چرا کمتر از امام خامنه ای گفتن جفا است؟!
حالا دیگر ولی فقیه متعلق به یک جریان، حزب و یا گروه خاصی نمی شود.

و باز خوب می فهمیم بالاترین ظلم به ولی فقیه این است که با یک اعتقاد هر چند پاک او را برای عده ای تعریف و تبیین و محدود کنیم.
حالا وقتی دیگر آقای ما از تعریف و تبیین اقتدارگرایان رهایی یافته و عزیز است و مقتدر، رئوف است و مهربان می توانیم بگوییم: "آقا را از هر طرف بخوانید آقا است"

نبرد آخر (امام غائب علیه امام قائم)

حالا دیگر در اینجا راه به دو راهی نمی رسد... راه یکی است...

حالا دیگر فقط باید مراقب بود که متوقف نشویم...
پر واضح است که در سایه ی معرفت، محبت و اطاعت از ولی فقیه خیر و سعادت دنیا و آخرتمان تأمین و تضمین می شود و چه بسا سربازان و سرداران سپاه امام به دنیایی از حلال متنعم شوند. (از ثروت و قدرت و شهرت حلال تر از شیر مادر)
و آن هنگام امتحان سخت می شود که امام غائب ما قائم شود و برخی دلبسته و دلباخته ی دنیای حلالشان از یاری امامشان غافل شوند.

و چه بسا به جهت حفظ دنیایشان منکر امامشان شوند.
امامی که تا غائب بود آمدنش را شعار می دادند و دعا می کردند، حال که قائم شد گوش های پر از طبل و شیپور کاروان دنیا کار را به "ترکوک قائما"می رساند.
حالا دیگر باید بدانیم که تبعیت از ولایت فقیه تمرین تبعیت از امام زمان علیه السلام است.

حالا دیگر باید بدانیم که همواره با سلوک ذیل شخصیت امام راحل و تبعیت از امام حاضر تا قیام امام قائم در مجاهدت و خدمت به جریان توحید و عدالت و تحقق وعده ی الهی شب و روز نشناسیم و با آرزوی شهادت و یاد مرگ راه دل را بر محبت دنیا و دنیا طلبی ببندیم.

 

  • پویش الهام

گزارش خبرگزاری نمنا، مهندس اسفندیار رحیم مشایی در دیدار روز گذشته خود ( دوشنبه ) با شماری از بانوان فرهیخته استان های تهران و قم، در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چرا شما مدام عنوان مکتب ایرانی را مطرح می کنید اظهار داشت: باتوجه به ناشناخته بودن اندیشه اسلامی در ایران، صحبت کردن از ایران ضرورت دارد.

 
مشاور رئیس جمهور با بیان اینکه وقتی امروز صحبت از اسلام می شود و نام اسلام به میان می آید، گرایشات قالبی که به اسلام رسوخ کرده و ذهنیت بد و منفی در مقابل آنها ایجاد شده است، به ذهن متبادر می شود، اظهار داشت: اکثر جریانات اسلامی کنونی نه تنها حقیقت نیستند، بلکه بسیار خطرناک بوده و با اعمال خود در دنیا اندیشه ناب اسلامی را تهدید می کنند.
 
مهندس مشایی با بیان اینکه به من می گویند شما در یک سخنرانی اعلام کرده اید، دوره اسلام گرایی تمام شده است، اظهار داشت: سخنرانی من در آن موقع، در مورد امام زمان (عج) بود که حدود یک و ساعت نیم طول کشید و من در آن سخنرانی در حال تبیین این موضوع بودم که اکنون وقت آن رسیده است که اندیشه مهدوی را در دنیا تبلیغ کنیم.
 
مشاور رئیس جمهور با تاکید براینکه اسلام تا اسلام، فاصله بسیاری دارد، گفت: ممکن است اسلامی که امروز در دنیا تبلیغ می شود از جنس کفر، طغیان و خصومت با اهل بیت (ع) باشد؛ ما باید از یک حقیقت پیگیری کنیم که من یکبار اسم آن را مکتب ایران گذاشتم  البته بعد و قبل از آن هم مکرر تاکید کردم که منظور از مکتب ایرانی همان مکتب اهل بیت (ع) است.

 
رئیس دبیرخانه ریاست جنبش عدم تعهد با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران به عنوان نماد یک حکومت دینی با چالش های فراوانی در دنیا مواجه است، اظهار داشت: چند صد سال است که نظام دینی را در دنیا منفی جلوه داده اند و ما باید با حرف زدن و روشن گری، ویژه گی های حکومت اسلامی خود را معرفی کنیم.
 
مهندس مشایی در بخشی از سخنان خود با اشاره به اتفاقات فتنه سال 88، اظهار داشت: بسیاری از افرادی که در این جریانات به خیابان ها ریختند، شاید هیچ کدام، چیزی از مسئولان جمهوری اسلامی نشنیده بودند و درنتیجه وقتی یک نفر از کیلومترها آن طرف تر خط و پیامی  می دهد و اشاره ای می کند، چون از دایره ارتباطات ما خارج شده اند، طبق گفته آنها عمل می کنند.
 
مشاور رئیس جمهور با بیان اینکه از اصلی ترین آثار منفی اتفاقات فتنه 88 دسته بندی و القای چند دستگی بین مرد بود، خاطرنشان کرد: این دسته بندی در جامعه باعث شد دشمن طمع کرده و سپس تحریم های بسیار سنگین و البته متفاوت را علیه ایران تصویب و به مرحله اجرا دربیاورد.
 
رئیس دبیرخانه ریاست جنبش عدم تعهد در واکنش به اظهارات یکی از بانوان حاضر در جلسه مبنی بر اینکه اقدامات دولت دکتر احمدی نژاد و سخنرانی های مهندس مشایی در جمع ایرانیان خارج از کشور، عزت پنهان شده ایرانیان را به آنها بازگرداند، گفت: تا زمانی که به ایرانیان خارج از کشور نپرداخته بودیم و همچنین مساله هسته ای مطرح نشده بود، ایرانیان خارج از کشور هویت خودرا پنهان می کردند.
 
مشاور رئیس جمهور تصریح کرد: اگر ما از ایران سخن می گوییم به خاطر احساس عزتی است که حکومت به عنوان مهم ترین عنصر باید به آن توجه کند و اگر انسان ها در دنیا کوچک بمانند هیچ اتفاقی در عالم نخواهد افتاد.
 
مهندس مشایی با اشاره به اینکه محقق ساختن شعار « نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» هزینه دارد گفت: اگر انسان احساس عزت نکند نمی تواند این شعار را عملی کند.
 
مشاور رئیس جمهور در ادامه با اشاره به سابقه کهن ایران در برقراری حقوق بشر در جهان افزود: امروز ما هستیم که باید  در دنیا پرچم حقوق بشر را با توجه به سابقه تمدنی خود برافراشته  کنیم ، در حالی که در این زمینه  ما را متهم می کنند.
 
مشاور رئیس جمهور با بیان اینکه آثار انسانی پیگیری حق هسته ای بسیار بیشتر از آثار اقتصادی آن بوده است ، اظهار داشت: از آنجا که کار ما در موضوع هسته ای منطق داشت و به دنبال حق خود بودیم، با اتحاد ملت توانستیم معادلات دنیا را برهم زده و موفقیت های زیادی کسب کنیم.
 
مهندس مشایی افزود: امروزما نیازمند مدیر برحق و شخصی هستیم که به ملت خود اعتماد کند که آقای احمدی نژاد به مردم اعتماد کرد و در مقابل وقتی دنیا دید مردم ما پای کار هستند، هیچ غلطی نتوانست بکند.
 
مشاور رئیس جمهور همچنین با اشاره به اولین نطق تلویزیونی دکتر احمدی نژاد پس از انتخابات سال 88، گفت: دکتر احمدی نژاد به جای اینکه مغرور شود اعلام کرد من کشورم را دوست دارم، به آینده نظام اعتقاد دارم و می خواهم انقلاب استمرار پیدا کند که همه اینها در سایه وحدت ملی اتفاق می افتد .
 
رئیس دبیرخانه ریاست جنبش عدم تعهد با اعلام اینکه پس از انتخابات سال 88، عده ای قصد داشتند آرای دکتر احمدی نژاد را به نفع خود مصادره کرده و بگویند این تعداد آرایی که به احمدی نژاد داده اند به خاطر ما بوده است، اظهار داشت: رئیس جمهور در اولین نطق تلویزیونی خود با تاکید بر لزوم وحدت آحاد ملت، تقسیم بندی مردم به اصلاح طلبی و اصول گرایی را امری غلط برشمردند و گفتند من نه اصول گرا هستم و نه اصلاح طلب.
 
مهندس اسفندیار رحیم مشایی در بخش دیگری از سخنان خود، در پاسخ به سوال یکی از حضار مبنی بر اینکه اگر فردا ( سه شنبه ) رد صلاحیت شوید، چه کار خواهید کرد گفت: ما از مسیر قانون حقمان را پیگیری خواهیم کرد.
 
مشاور رئیس جمهور افزود: ما برای خودمان یک صلاحیت کامل و کافی قائل هستیم ، که اگر اینگونه نبود ، اصلاً در انتخابات حضور پیدا نمی کردیم.
 
مهندس مشایی همچنین اظهار داشت: من روز ثبت نام ، قبل و بعد از آن هم گفتم، اگر صلاحیت بنده احراز نشود، از مسیر قانون حق خود را پیگیری خواهیم کرد و این به معنای شلوغ کاری نسیت، چراکه معتقد هستیم با شلوغ کردن مملکت، اتفاقی نخواهد افتاد.
 
رئیس دبیرخانه ریاست جنبش عدم تعهد تاکید کرد: مملکتی که ولی فقیه دارد، ظلم را برنمی تابد و ما از این مسیر، حقمان را خواهیم گرفت.
 
مشاور رئیس جمهور با اشاره به نام گذاری امسال به نام حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی از سوی مقام معظم رهبری اظهار داشت: حماسه یعنی اینکه ما باید به همه مردم احترام بگذاریم .
 
مهندس مشایی با بیان اینکه اگر 50 نفر مانند احمدی نژاد هم در ایران باشند حماسه اتفاق نمی افتد، خاطرنشان کرد: حماسه اتفاق نمی افتد مگر اینکه وجدان عمومی جامعه ارضا شود.
 
مشاور رئیس جمهور در خاتمه رویکرد خود در دولت آینده را ادامه دهنده راه دولت فعلی دانست و افزود: ما می خواهیم بر عزت ایرانیان بیافزاییم .
  • پویش الهام


پانوشت : کمر عدالتخواهی را بشکنید تا مردم سر دار بروند.... کسانی که چنگ به صورت عدالت می اندازند و از روی خصومت شخصی چوب لای چرخ رییس جمهور می گذارند و نمی دانند یا خوب می دانند که این کار شکنی ها همه به ضرر مردم تمام خواهد شد..... اینجا تنها مردم قربانی می شوند...

پی نوشت: این طرفداری از احمدی نژاد مربوط به هیچ کاندید و نامزد انتخاباتی نیست...

==========

منبع:http://www.eima.blogfa.com/ ایما


  • پویش الهام

گرایش سیاسی علی دارابی، فردی که آن سالها زمانی جزوه «چرا احمدی نژاد...؟» را نوشت، از آنجا که همراه و همسو با جریان غالب رسانه ای حاکم بر کشور و نیز جریان حاکم بر مجلس است، کمتر باعث ایجاد فشارها بر او می شود. او در انتخابات مجلس جبهه پایداری را می کوبد و البته این جریان رسانه های خاصی برای دفاع از خود ندارد.

چندی بعد رئیس جمهور را در رسانه ملی با بنی صدر تشبیه نموده، مصاحبه زنده اش را قطع و پس از سالها بر زمین گذاردن مسأله مهم «مناظره»، یکدفعه چند برنامه مناظره محور راه می اندازد و هر دو طرف را از مخالفین دولت انتخاب می کند، صرفاً جهت اطلاع را مأمور زدن دولت می کند و آن را از نقد دیگر رئوس قدرت که مخالف با رئیس جمهورند منع می نماید و به بهانه نقد مجلس، نمایندگان سوم تیری را له می کند.

جسورانه در هفته نامه مخالف دولت «پنجره» یادداشت می نویسد و تمام تهمت های ناروای موجود در فضای رسانه ای را مستقیماً نثار رئیس جمهور می کند و در آخرین اقدام خود، به بهانه ویژه نامه انتخاباتی در بیست و سی، در تحلیل مشترک خود با رسانه های ضدانقلاب، رسماً اعلام می دارد که اگر مشائی تأیید صلاحیت نشود، رئیس جمهور قصد ایجاد آشوب در کشور را دارد ...

مهندس اسفندیار رحیم مشایی عصر روز قبل در دیدار با شماری از بانوان استان تهران و قم ، در پاسخ به سوال یکی از حضار مبنی بر اینکه اگر فردا رد صلاحیت شوید، چه کار خواهید کرد گفت:

«ما از مسیر قانون حقمان را پیگیری خواهیم کرد. ما برای خودمان یک صلاحیت کامل و کافی قائل هستیم، که اگر اینگونه نبود، اصلاً در انتخابات حضور پیدا نمی کردیم. من روز ثبت نام، قبل و بعد از آن هم گفتم، اگر صلاحیت بنده احراز نشود، از مسیر قانون حق خود را پیگیری خواهیم کرد و این به معنای شلوغ کاری نسیت ؛ چراکه معتقد هستیم با شلوغ کردن مملکت ؛ اتفاقی نخواهد افتاد ؛ مملکتی که ولی فقیه دارد ؛ ظلم را برنمی تابد و ما از این مسیر ؛ حقمان را خواهیم گرفت.» (منبع: +)

حال باید برای کسانی چون دارابی که اینگونه خود عماری می نمودند تاسف خورد ؛ بماند ...

البته او به دلیل فقدان قانون نظارتی بر صدا و سیما و همراهی جریان مجلس و رسانه های جریان قدرت، یکه تازی های خود را بدون هیچ واهمه ای انجام می دهد و بر فریاد مظلومیت مخالفینش تنها پوزخندی می زند و می گوید «اگر کسانی با بنی صدر احساس تشابه می کنند، مشکل خودشان است». حال در فقدان قید «قانون» و «فشار رسانه ای» آیا قید دیگری هست که دست صدا و سیما را از یکه تازی های یکسویه خود کوتاه نماید؟

صدا و سیما در دو سه سال اخیر نشان داده است که حتی قید مهم «دین و اخلاق» نیز قادر به کنترل او نیست. دارابی و ضرغامی بودجه های چند صد میلیاردی سازمان را همچون پول تو جیبی خود تصور نموده و به صورت فله ای اقدام به تأسیس شبکه های بی مخاطب، ساخت برنامه های بی حاصل و سریال های الف بدون داشتن حداقل استاندارد می نمایند.

آنها چنانچه مجبور به توقف پخش سریالی هم شوند، هیچ دغدغه ای از بابت پرداخت خسارت از بودجه بیت المال به تهیه کننده آن ندارند و این کار را در کمال آرامش، بدون نگرانی از جایی که بخواهند پاسخگوی آن باشند و احتمالاً خدایی که در پیشگاه او بایستند، انجام می دهند. لذا لحظه ای تردید در پرداخت بودجه های خاموش و حتی علنی برای له کردن جریانات سیاسی دیگر ندارند.

بسیاری از کارشناسان رسانه معتقدند اگر تعلل و عدم مهارت صدا و سیما نبود، هیچگاه کشور در فتنه ای قریب به 8 ماه  اسیر نمی آمد و مسأله در همان هفته های اول تمام می شد. اما با وضع کنونی به نظر می رسد اینبار خود صدا و سیما قصد دامن زدن به فتنه ای جدید را دارد که لحظه به لحظه نیز بر آتش آن می دمد.

فتنه ای که توسط تکیه گاه فتنه گران طراحی و بوسیله دیگران اجرا شد و هدف آن، چیزی جز حذف کامل گفتمان سوم تیر و جریان ضد سرمایه داری که قسمتی از قدرت را به دست گرفته نبوده است. با توجه به بی تأثیری فضای رسانه ای بر صدا و سیما، گویا تنها کار ممکن توسط دلسوزان در این ماجراجویی های مدیران سیما، تنها و تنها «تماشا» می باشد.
انگشتت را هرجای نقشه خواستی بگذار فرقی نمی کند…

تنهایی آقا عمیق ترین جای جهان است و انگشتان تو هیچ وقت به عمق فاجعه پی نخواهند برد …



انسان مغرور مثل کسی است که بالای کوه ایستاده و همه مردم را ریز می بیند
غافل از اینکه مردم هم اورا کوچک می بینند

آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگری از بالا نگاه کند و آن هنگامیست که بخواهد دست دیگری که بر زمین افتاده بگیرد تا اورا بلند کند
.

آرشیو مطالب هاشمی درباره فتنه 88 از سایت وی حــذفـــ شد

پ ن : آقای هاشمی تمام وقایع و اتفاقات فتنه 88 را چگونه از ذهن و خاطره مردم پاک خواهی کرد ؛ چگـــونه ..!!!؟
=============

منبع:تنهاترین سردار

  • پویش الهام

در روزهای اخیر و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری که رهبری حکیم و عادل انقلاب اسلامی، شکل گیری حماسه سیاسی را از آن انتظار دارند، موجی از دستگیری های بدون توجیه و غیرمنطقی حامیان گفتمان انقلاب اسلامی و دولت عدالت محور دکتر احمدی نژاد در برخی استان های کشور به راه افتاده است.

از سوی دیگر حجت الاسلام بهمن شریف زاده، از فضلای فرهیخته حوزه که عَلَم دفاع و تبیین گفتمان فرهنگی دولت را بر دوش گرفته است، دو روز پیاپی به دادسرای ویژه روحانیت احضار گردیده و همزمان 5 سایت حامی گفتمان انقلاب و دولت خدمتگزار بدون هیچ اطلاع قبلی و هرگونه توضیحی یکباره فیلتر شده اند!
به نظر می رسد سناریویی برای تحت فشار قرار دادن دولت و حامیان آن طراحی شده که سؤالاتی را در اذهان به وجود آورده است:
موج دستگیری ها و احضارهای اخیر حامیان گفتمان انقلاب اسلامی و دولت اسلامی که همگی به دیانت و وفاداری به انقلاب و رهبری حکیم اشتهار دارند، با چه مجوزی؛ از سوی چه کسی و با چه حجت شرعی صورت گرفته است؟!
اخبار تأسف باری که از برخی استان ها به گوش می رسد حاکی از آن است که برخی نیروهای به ظاهر امنیتی که هویتشان به روشنی معلوم نیست با ریختن در منازل برخی چهره های موجه روحانی و غیرروحانی حامی دولت با ایجاد رعب و وحشت برای خانواده های مظلوم این شخصیت ها اقدام به دستگیری آنها نموده اند؛ این اقدامات خودسرانه با چه حجت شرعی انجام می شود؟
این رفتارها چه نسبتی با انقلاب مقدس اسلامی دارد که اینگونه چهره تابناک آن را مخدوش می نمایند؟! خصوصا اینکه از برخی بازداشت شدگان تعهد کتبی گرفته شده که هیچگونه فعالیت سیاسی انجام ندهند! این امر چه جایگاهی در انقلاب اسلامی دارد که توده های مردم را به عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی کشانده و مورد تشویق قرار می دهد؟ چه کسی هزینه گزاف این بی تدبیری را خواهد پرداخت؟!
سؤال مهمتر اینکه پس از دستگیری های اخیر چه چیزی به دست آورده اند و چه چیز به اثبات رسیده است؟ لازم است برای افکار عمومی پاسخ روشنی منتشر شود، در غیر اینصورت اعاده حیثیت و پیگیری های قانونی، کمترین حقی است که افراد مذکور از آن برخوردار خواهند بود.
نکته مهمتر آنکه در تماس هایی که با مسئولین مربوطه در نهادهای امنیتی و اطلاعاتی گرفته شده، همگی اظهار می کنند این رفتارهای خارج از ضابطه کار نیروهای زیرمجموعه ما نبوده؛ سؤال اینجاست که که کدام مقام یا نهاد، مسئول برخوردهای غیرقانونی با این افراد است؟!

گفتنی است پیگیری جدی این اقدامات بی ضابطه همچنان در دستور کار مقامات ارشد امنیتی و اطلاعاتی نظام قرار داشته و امید می رود به زودی نتیجه بررسی ها به اطلاع افکار عمومی برسد.

  • پویش الهام

«جماعت دغلباز»

۳۱
ارديبهشت

محمد جعفر بهداد، معاون سیاسی دفتر رئیس‌جمهور / تخریب رقیب در عرصه سیاسی، امری غیراخلاقی و ناپسند است که غالباً ریشه در ناامیدی از آینده و حس انتقامجویی دارد.
«احساس بی‌آیندگی» یا نــاامیدی از دست‌یافتن به آینده مطلوب، وضعیتی است که عده‌ای از سیاسیون وابسته به جناح‌های مختلف در آن به سر می‌برند.
فصل مشترک این افراد، نداشتن پایگاه مردمی، آن هم به علت رفتار نامناسب آن‌ها با مردم در حوزه‌های گوناگون است... به تعبیر روشن‌تر جامعه ایرانی، از بعضی افراد یا گروه‌های سیاسی به علت بی‌اعتنایی آنان نسبت به ارزش‌های دینی و انقلابی و نیز از برخی دیگر به علت ریاکاری و ظاهرگرایی دلخور و ناراحت است و تجربه 34 سال گذشته به آن‌ها آموخته که دنبال وضعیتی باشند که در آن اخلاق اسلامی و مناسبات انسانی به نام توسعه‌گرایی یا دین‌گرایی منکوب نشود.
مردم ایران روزهایی را به یاد دارند که بعضی‌ها به اسم سازندگی و اصلاحات و برخی دیگر به نام ‌ارزش‌ها، عدالت و اخلاق را زیر پا گذاشتند و هر جا کم آوردند، برخوردهای محدودکننده با افراد جامعه را در دستور کار خود قرار دادند.
ایران اسلامی تا رسیدن به قله‌های دینداری و پیشرفت مادی فاصله دارد و آنچه در مسیر، سرعت و کیفیت حرکت به سمت قله‌ها تزلزل و انحراف ایجاد کند، مطلوب هموطنان ما نیست، بنابراین کسانی که مردم ایران را با شعارپردازی‌های توخالی، منازعات جناحی و ظاهرفریبی آزرده خاطر کردند، در این زمان آینده‌ای برای خود نمی‌بینند و به همین علت عرصه سیاسی را از هیاهوهای تهدیدآمیز و تحرکات تخریبی علیه رقیب یا رقبای خود پر کرده‌اند تا شاید با به اشتباه انداختن مردم، بر مقدرات آن‌ها مسلط شوند، حال آن که ایرانیان در شرایط امروز زیر بار اهالی زر و زور و تزویر نمی‌روند.
سوگوارانه باید اذعان کرد ماشین تخریب، آنجایی که به رانندگی برخی مدعیان اصولگرایی به حرکت درمی‌آید، چیزی از ارزش‌های دینی باقی نمی‌گذارد و جذابیت و شکوه دینداری را از بین می‌برد اما راستی اصولگرا کیست؟ اصولگرایی چیست؟ اصول کدام است؟ در این خصوص اگرچه گفتنی‌های فراوانی وجود دارد، اما به زبان ساده باید گفت: اصولگرا کسی است که مهربان، صبور، اهل منطق و دلسوز همنوعان و هم‌کیشان خود باشد.
اصولگرای واقعی به هیچ بهانه‌ای ناسزا نمی‌گوید، پرخاش و تهدید نمی‌کند، فریب نمی‌دهد و به ارعاب و پرونده‌سازی روی نمی‌آورد. برخوردهای عصبی، فریبکارانه، غیرمنطقی و تحقیرکننده، هیچ نسبت و شباهتی با آموزه‌های دینداری و حقیقت انقلابی‌گری ندارد.
متأسفانه بعضی از داعیه‌داران اصولگرایی تصور می‌کنند انقلابی بودن با خشم و خشونت و تهدید ملازمه دارد و اگر اخلاقی، بردبارانه و معقول رفتار نمایند، انقلابی‌گری و کارآمدی آن‌ها زیرسؤال خواهد رفت. چنانچه برخی اصلاح‌طلبان نیز خیال می‌کردند با تأکید بر آرمان‌های دینی و انقلابی، فرصت و توان اصلاح‌گری را از دست خواهند داد. جامعه ایرانی، اما مؤمن و انقلابی است و البته دینداری و انقلابی‌گری را برای ساختن ایرانی مستقل، آرام و پیشرفت می‌خواهد. کشوری که در آن امکانات و فرصت‌ها به طور عادلانه توزیع شود و مسئولانش آرمان‌ها را با رعایت قواعد اخلاقی و حفظ حقوق افراد، ترویج و دنبال کنند. این روزها که موضوع انتخابات ریاست جمهوری داغ است، ایرانی‌ها در حال مرور تجربه‌های سیاسی خود هستند تا مبادا مدیریت اجرایی کشور به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.
قبلاً که شبه عبارت «نااهل و نامحرم» مطرح می‌شد، ذهن‌ها بلافاصله به سمت آدم‌ها و باندهایی می‌رفت که از ضرورت وابستگی به امریکا دم می‌زدند، بر استحاله سیاسی و فرهنگی به نفع اومانیزم و لیبرالیزم تاکید داشتند و اهل چپاول بیت‌المال بودند، اما این روزها مفاهیمی به تعریف قبلی افزوده شده که اهالی تزویر و ریاکاری را نیز در بر می‌گیرد.
کسانی که به نام دین و اصول، انواع بداخلاقی‌ها را مباح می‌دانند تا عطش قدرت‌طلبی و ثروت‌اندوزی خویش را سیراب کنند. مردم دست این جماعت دغلباز را نیز خوانده و می‌روند تا به انتخاب خود تعریف جامع و مانعی از «نااهلان و نامحرمان» ارائه دهند و مسیر خدمتگزاری را از چپ روی و راستگرایی مصون نگاه دارند. امیدواریم امکان چنین انتخاب مبارکی فراهم شود.

  • پویش الهام