انتخاباتیات
اگر به گفتار، مصاحبه و سخنرانی های نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی بنگریم، می بینیم که کعبه آمال اکثریت قاطعی از آنان، تبدیل ایران به "ژاپن اسلامی" یا حداکثر "مالزی" است. صاحبان دیدگاه مذکور بعضا از دارای دینداری فردی غلیظ و حتی سوابق کم نظیری در صحنه های انقلاب و جنگ تحمیلی هستند؛ اما ویژگی مشترک آنها "عملگرایی" و اعتقاد به "تکنوکراسی" است.
هرچند که فضل تقدم طرح "ژاپن خاورمیانه" به محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع، برمی گردد؛ اما گذشت زمان و دوری از فضای انقلابی باعث شد "انقلابی های بی مایه و سرخورده"، منویات درونی خود را علنی کرده و در جهت گیریهای "توسعه" جا پای پهلوی گذارند. قائلان به تز "ژاپن اسلامی" و حسرت خورندگان ترقی های "مالزی" آن قدر زیاد و گسترده اند که نیازی به نام آوردن از آنها نیست؛ اما علی الحساب می توان طیفی از آقای هاشمی رفسنجانی، خاتمی، حسن روحانی، حداد عادل، محسن رضایی، تا ولایتی و قالیباف را برشمرد.
در فضای قانونگزاری و برنامه ریزی کشور، "سند چشم انداز بیست ساله" نماد اصلی عملگرایی است. این سند یک صفحه ای و بی ارزش که تمام هم و غم خود را در سبقت جمهوری اسلامی ایران از جمهوری لاییک ترکیه قرار داده؛ به مثابه بیماری خوره در پیکر بروکراسی فشل کشور افتاده، تا با تولید "اسناد چشم انداز بیست ساله" برای هر سازمان و وزارتخانه، سرگرمی جدیدی ایجاد کنند.
اما در طرف دیگر نگاه "آرمانگرایانه" قرار دارد؛ نگاهی که بی شک نماینده اتم و اکمل آن احمدی نژاد است. این نوع آرمانگرایی ممکن است امتدادی هم در برخی گروههای سیاسی و انقلابی داشته باشد؛ اما اولا مبانی متفاوتی دارد و ثانیا از انسجام منطقی بیشتری برخودار است.
از نظر مباتی، آرمانگرایی احمدی نژاد ریشه در "گفتمان مهدویت" دارد. یقینا نگاهی که مهدویت در آن محوریت دارد و تمام گفتار و رفتار خود را با آن تنظیم میکند؛ نمی تواند به ژاپن اسلامی یا مالزی منتهی شود؛ چرا که مالزی نه تنها سلطه سرمایه داری را به چالش نکشیده بلکه نقشی تعریف شده در آن نظام دارد. همچنین کسی که مدعی زمینه سازی ظهور منجی است، دیگر نمی تواند به جایگاه برتری در مقابل ترکیه اکتفا کند؛ بلکه هدفش برتری در همه زمینه ها در مقیاس جهانی است.
دوگانه آرمانگرایی و عملگرایی، به عنوان تضاد اصلی در درون جمهوری اسلامی به شکلگیری یک رقابت جدی در انتخابات سال ۸۴ منجر شد. محمود احمدی نژاد به عنوان نماینده آرمانگرایی در مقابل اکبر هاشمی رفسنجانی، به عنوان نماینده عملگرایی در برابر هم قرار گرفتند که پیروزی از آن آرمانگرایی شد.
در سال ۸۸ این بار رفسنجانی، با فرستادن میرحسین موسوی به میدان رقابت، جنگی نیابتی را با احمدی نژاد آغاز کرد که در آن نیز هم در صندوقها و هم در کف خیابان، ناکام ماند و تکیه گاه فتنه لقب گرفت.
اما این بار و پس از ۸ سال، رفسنجانی خود دوباره وارد گود شده و احمدی نژاد نماینده اش را فرستاده است. فارغ از آن که نتیجه چه خواهد شد، تا کنون بازی "نظام موجود" برهم ریخته است. نظام موجود ۳ سال تمام تلاش خود را کرد تا میان آرمانگرایی احمدی نژاد و عملگرایی مفرط رفسنجانی مسیری جدید ایجاد کند که نه سیخ بسوزد و نه کباب! ۲+۱، ۳+۵، جبهه پایداری، و... دیگر از حیز انتفاع ساقط شده اند، چرا که نمایندگان تمام و کمال آرمانگرایی و عملگرایی وارد میدان رقابت گردیده اند.
این بار دیگر، این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست، مشایی منحرف، کابوس وحشتناک ادامه بلیه احمدی نژاد است. بسیاری پیش از این موضعشان را معلوم کرده اند، رفسنجانی یا مشایی! با انتخاب اولی، ابتدا بازار ارز آرام می گیرد و در ادامه مشکل ایران با آمریکا حل شده و از تولید (اسم مستعار سرمایه دار) هم به نحو شایسته ای حمایت می شود و در نهایت مالزی دیگری در خاورمیانه و در کنار اسراییل شکل خواهد گرفت.
و با انتخاب دومی، راه احمدی نژاد با شدت و حدت مضاعفی ادامه می باد؛ حق مردم از نفت و سایر منابع ملی به صورت مساوی به خودشان داده خواهد شد، امتیازهای ویژه حذف می شود، نظام ربوی بانکی اصلاح می گردد، ساختار معیوب و فاسد اداری و اجتماعی و مذهبی دگرگونه می شود و در نهایت ایران به عنوان یک بازیگر مستقل و قدرتمند جهانی، دعوت کننده جهانیان به منادی توحید و عدالت می شود.
=========
منبع:خط خطی
http://www.khatkhati111.blogfa.com
- ۹۲/۰۲/۳۱
- ۲۰۶ نمایش