از چه واهمه دارید؟
محمد زندی / پس از پایان ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری، عموماً رسانههای گوناگون سعی میکنند با ارائه تحلیلهای مختلف، مخاطب خود را بیشتر با آنچه در حال روی دادن است، آشنا کنند.
البته در این بین بیشتر فعالیت این رسانهها به ارائه تحلیلهایی میگذرد که نه بر اساس شرایط واقعی و منصفانه، که بر اساس اغراض سیاسی و دستهبندیهای جناحی صورت گرفته است؛ بنابراین میتوان گفت، تحلیلگران این رسانهها براساس نظریه «توهم توطئه» برند تحلیلگر را یدک می کشند نه بر اساس تبیین کارشناسانه و حرفهای شرایط. با آمدن دقیقه 90 رحیم مشایی و هاشمی رفسنجانی، همانطور که پیشبینی میشد و پیش از این نیز صورت میگرفت، تحلیلهای رسانهها معطوف این دو کاندیدا شد و نظریهها و پیشبینیهایی در خصوص تایید صلاحیت و اقبال عمومی ایشان ارائه شد که یکی از این تحلیلهای صورت گرفته توسط تحلیلگر روزنامه کیهان انجام شد.
مهدی محمدی در مطلب خود به دو نکته اشاره میکند؛ 1- نویسنده سعی میکند اینگونه نشان دهد که جریان موهوم انحرافی تلاش دارد دو قطبی هاشمی – مشایی را در فضای سیاسی جامعه ایجاد کند. 2- در عین حال که خطر جریان موهوم انحرافی را بیان می کند، از تنفر جامعه و اینکه این گروه هیچ اقبالی در میان مردم ندارد، سخن میگوید.
چه کسانی فضای دو قطبی ایجاد میکنند؟
نویسنده
کیهان در ادامه تحلیلهای دو سال گذشته برخی از چهرههای سیاسی که در آن
دولت را متهم میکردند که قصد دارد دو قطبی احمدی نژاد – هاشمی را در جامعه
ایجاد کند، در این مقاله نیز همین خط را دنبال میکند و تنها شانس رأی
آوردن دو گروه را تلاش برای ایجاد فضای دو قطبی عنوان میکند.
اما
نگاهی به رفتارها، موضعگیریها و تحلیلهای اصولگرایان و جریان حامی دولت
نشان میدهد، چه کسانی چنین توهمی را ایجاد کردهاند. حجم بالای تحلیلهای
ارائه شده توسط جناح راست، گویای این مطلب است که همه آنچه درباره ایجاد
فضای دو قطبی دولت و هاشمی گفته میشود، تنها از سوی آنها بوده است و
اینکه چگونه و بر اساس کدام موضعگیریهای دولت، به چنین نتیجهای
رسیدهاند، سوالی است که باید پاسخ داده شود.
البته اگر مدعیان اصولگرایی، شفافسازیهای رسانه های حامی دولت در خصوص اظهارنظرها و رفتارهای حاشیهساز هاشمی که اغلب خوراک رسانههای بیگانه میشود را تلاش برای ایجاد فضای دو قطبی عنوان کنند،که دیگر حرفی نیست. البته بررسی رفتارها و موضعگیریهای سیاسی اصولگرایان، نشان میدهد، این گروه بیش از هر جناح سیاسی و یا فرد دیگری تمایل به ایجاد فضای دو قطبی دارد. نگاهی به برخی مواضع چهرههای شاخص جناح راست، از جمله باهنر، توکلی، لاریجانی و شخصیتهای دیگر، نشان میدهد آنها همیشه بر طبل «راست و چپ» یا «اصولگرا و اصلاحطلب» میکوبیدند. جناح راست انحصارطلب است ولی برای نمایش چهرهای معقول که به واژه «آزادی اندیشه» احترام میگذارد، و البته خالی نبودن میدان رقابت برای مطرح کردن ادعای «رقابت تنگاتنگ»، فضای دو قطبی میان خودشان و جریانی ضعیف و نحیف از اصلاح طلبان ایجاد کردهاند.
چنین فضای سیاسی بی شک تاب و تحمل ورود جریان سومی که از قدرت مردمی بالایی برخوردار است را ندارد و به همین دلیل دست به تخریب گسترده زده اند که یکی از آنها که در مقاله نویسنده کیهان نیز آورده شده است، این است که حامیان دولت شورای نگهبان را تحت فشار قرار خواهند داد! اما نگاهی به حجم بالای اظهارنظرهای تحکمانه سیاسیون راستی نشان میدهد که در همین مدت اندک بارها اعلام کرده اند که شورای نگهبان باید مشایی را رد صلاحیت کند وگرنه «نظام دچار مشکل میشود»!
تناقض کیهانیها
در این
میان اما نکته ای جالب وجود دارد که بیش از پیش نشان می دهد تمام اتهاماتی
که تحت عنوان تحلیل کارشناسی ارائه میشود، اساس پوچی دارد. چندی پیش مدیر
مسئول کیهان در یادداشتی به ائتلاف جریان فتنه و جریان موهوم انحرافی
پرداخته بود و عنوان کرده بود که چون جریان انحرافی دیگر به پایان حیات
سیاسی خود رسیده، مجبور است با یک جریان سیاسی پیوند بخورد و این جریان
سیاسی همان جریان فتنه خواهد بود!
اینک به قسمتی از تحلیل نویسنده
کیهان توجه کنید: «کسانی که هاشمی را در دقیقه 90 به جمع بندی رساندند، فقط
در این اندیشه اند که از تنفر اجتماعی نسبت به جریان انحراف و اینکه نظام
قصد ندارد به این تفکر اجازه تداوم بدهد، استفاده کنند.»
واضح است که
این مطلب در تضادی کامل با تحلیل مدیر مسئول کیهان است و سوالی که مطرح می
شود این است که اساساً چگونه ممکن است دو جریان هم قصد ائتلاف داشته باشند و
هم در اندیشه حذف یکدیگر؟ (طبق مطلب نویسنده کیهان و مواضع شخص هاشمی
رفسنجانی، جریان مطبوع وی قصد حذف سیاسی جریان دولت را دارد)
از چه واهمه دارید؟
اما
موضوع دومی که باید به آن اشاره کرد این است که در تمامی سخنان، گفتارها،
تحلیلها و به اصطلاح روشنگریهای مدعیان اصولگرایی در خصوص جریان موهوم
انحرافی، این مسأله به چشم میآید که علی رغم آنکه نسبت به جریان فوق الذکر
هشدار میدهند، اما آن را بدون پشتوانه و قدرت عنوان میکنند که هیچ
مقبولیتی میان مردم ندارد و به زودی به پایان حیات خود خواهد رسید!
اینک
باید این سوال را از مدعیان اصولگرایی پرسید که مگر ادعا نمی کنید که
جریان حامی دولت در میان مردم منفور است و هیچ جایگاه سیاسی ندارند، پس از
چه چیزی واهمه دارید؟ آیا گمان نمی کنید که همانطور که رهبر معظم انقلاب،
شخصاً وزیر علوم دولت اصلاحات را تایید صلاحیت کردند تا تعیین تکلیف وی
توسط مردم صورت بگیرد، بهتر است مردمی که به قول شما هیچ جایگاهی برای
حامیان دولت قائل نیستند، تکلیف ایشان را مشخص کنند؟
اسفندیار رحیم
مشایی چندی پیش در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا به همین موضوع اشاره کرده و
گفته بود: «هزاران و صدها هزار بار ما را به مسائل گوناگون متهم کردند و
مردم نیز شنیدند، پس چرا اکنون اینقدر نگرانند، مگر برای مردم اطلاعرسانی
نکردند، برای مردم تبیین نکردند که ما منحرف هستیم و مردم متوجه نشدند که
منحرف هستیم پس چرا اینقدر نگران هستند؟»
بی شک مدعیان اصولگرایی این
حقیقت را میدانند که در میدان نبرد دو قطبی حقیقی که یکی اندیشه ای تمامیت
خواه و انحصار طلب دارد و دیگری دارای اندیشهای خدمتگرایانه و عدالت طلب
است، بازنده خواهند بود و به همین دلیل تمام نیروی خود را به کار خواهند
بست که در این عرصه شکست نخورند.
- ۹۲/۰۲/۳۰
- ۱۷۸ نمایش